حیدرخان عمواوغلی (زاده ۱۸۸۰ -درگذشته ۱۹۲۰) انقلابی ایرانی و از فعالان موثر جنبش مشروطه ایران و از رهبران حزب کمونیست ایران.۱ پس از به توپ بستن مجلس حیدرخان عمواوغلی عدهای داوطلب فدایی را برای مبارزه با محمدعلی شاه و یاری مجاهدین تبریز روانه نمود و خود نیز به تبریز آمد.۱
حیدرخان عمواوغلی در بسیاری از رویدادهای انقلابی مشروطیت دست داشت:۱
ترور امین السلطان، صدراعظم مظفرالدین شاه،
شرکت در نقشه کشتن میرزا علیاصغرخاناتابک
بمب انداختن درخانه علاءالدوله
سوءقصد به محمدعلی شاه
کشتن شجاع نظام مرندی با بمب دست ساز.
تأسیس حزب کمونیست ایران. حیدرخان عمواوغلی طی اولین کنگره خلقهای شرق در ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۸ ریاست کمیته مرکزی حزب کمونیست جدید را برعهده داشت.۱
حیدرخان پس از فتح تهران به فعالیت انقلابی خود ادامه داد. تا اینکه محل زندگی او شناسایی شد. به دستور یپرمخان او را تبعید کردند. حیدرخان به روسیه و از آنجا به فرانسه و سوئیس رفت و به همکاران لنین پیوست.
با شروع جنبش جنگل با آنان تماس گرفت و در اردبیهشت ۱۳۰۰ ه. ش، پس از مذاکرات طولانی، امضای توافق بر سر همکاری جدید با میرزا کوچکخان را امکانپذیر ساخت.۱ پس از اختلافات و کشمکشهائی که در جنبش جنگل پیش آمد، حیدر خان در یکی از روستاهای گیلان محاصره و کشته شد. تاریخ کشته شدن وی را ۵ آبان ۱۳۰۰ مقارن با ۱۸ اکتبر ۱۹۲۱ ذکر نمودهاند
آغاز زندگی
جنبش مشروطه
حیدرخان عمواوغلی مشهور به حیدر برقی که نام اصلیش حیدرتاری ویردیوف افشار اورموی (خداداد) بود، در سال ۱۲۵۹ خورشیدی (۱۸۸۰ میلادی) در گيومري، امپراطوري روسيه۲ با اصالتي از ارومیه۳ از پدری به نام علی اکبر افشار و مادری به نام زهرا خانم متولد شد.۳
در کتاب شرح رجال ایران آمده است:« وی فرزند میرزا علیاکبر ارومیهای بود، معلوم نیست از ارومیه به قفقاز رفته یا از سلماس به هر جهت، جد حیدرخان یعنی پدر میرزاعلیاکبر معروف به حاجی ملاعلی تاری ویردیوف بود، و در شهر ارمنینشین الکساندروپل که یکی از ولایتهای صنفی ارمنستان بوده و بعدها در زمان تصرف امپراطوری عثمانی گمری و سرانجام در زمان حکومت اشتراکی شوروی به نام لنیناکال موسوم گشت، ساکن بوده است.»۴
در محل تولد او اختلاف است. برخی او را اهل سلماس، برخی اهل قفقاز و برخی او را از مردم ارومیه دانسته اند.فریدون بازرگان که اهل سلماس بود و پدرش، پدر و پدربزرگ حیدرخان را به خوبی میشناخت و خود به وقت اقامت حیدرخان در روسیه با او دوستی داشت، وی را ایرانی و از ایل افشار ارومیه دانستهاست.۵
پدرش علیاکبر افشار، طبیب بود. مشهدی علیاکبر را مردم "عمو" خطاب میکردند. به همین خاطر حیدرخان به عمواوغلی (به ترکی یعنی پسرعمو) شهرت یافت. او مردی دلسوز ومهربان بود و در میان مردم نفوذ بسیار داشت. وی درسال ۱۲۶۵ ه. ش (۱۸۸۶م) به علت فشارهای ماموران دولتی همراه خانواده اش در شهر الکساندرپل (لنیناکان) در ارمنستان مقیم شد.
قفقاز
حیدر خان در آن شهر پس از اتمام تحصیلات ابتدائی در ایروان هم دبیرستان را با کسب مدال طلا به پایان رسانید و در عین حال با برخی از آثار انقلابی آشنا شد و ضمن اطلاع از مارکسیسم در ۱۸ سالگی وارد حزب سوسیال دموکرات شد. سپس در گرجستان به دانشگاه برق انیستیتوی پلی تکنیک وارد شد. حیدرخان میگوید از سن دوازده سالگی در روسیه سرش به امور سیاسی بازشده است.۶
حیدرخان بعد از تحصیل با دیپلم مهندسی برق به باکو رفت و در جریان انقلاب ۱۹۰۷ روسیه قرار گرفت. وی به اتفاق کراسین که ازانقلابیون معروف بود، ایستگاه برقی بر پا کرد، سپس در کارخانه متقال بافی، ماشینیست برق شد و سرانجام به سمت سرمکانیک در صنایع نفتی تقی اف به کار مشغول شد. در این هنگام حزب اجتماعیون به رهبری نریمان نریمانف در باکو تشکیل شد و حیدرخان به عضویت کمیته مرکزی این تشکیلات انتخاب شد.
بازگشت به ایران
با اختراع چراغ برق و ورود آن به ایران متولیان آستان قدس به فکر افتادند که برای تأمین روشنائی حرم از کارخانه چراغ برق استفاده کنند. بنابراین مظفرالدین شاه در هنگام بازگشت ازسفر اول اروپا (۲۵ فروردین تا ۴ آذر ۱۲۷۹) سه روز در باکو ماند و دستوری برای خرید موتور برق برای حرم امام رضا در مشهد صادر کرد، چون در آن زمان بین مسلمانان مهندس چراغ برق بسیار کم بود، بنابراین مسلمانهای باکو، حیدرخان عمو اوغلی را معرفی کردند. به عقیده کسروی، حیدرخان چون تحصیلات مهندسی برق داشت، به دعوت رضایوف (حاج میرزا محمود میلانی) از بازرگانان تبریز، پس از خرید ماشین اوتو دویتز۷ و لوازم چهارصد چراغ، بهسمت خراسان حرکت کرد و در حدود جمادیالاولی ۱۳۲۰ در کارگاه برق مشهد استخدام شد. حیدرخان عمواوغلی مدت ۱۵ ماه در مشهد مشغول به کار انداختن کارخانه برق حرم امام رضا و بالا خیابان بود.
در این زمان در مشهد نیرالدوله حکمرانی میکرد و سهام الملک متولی باشی آستان قدس بود، طبق تقریرات حیدرخان که میرزا ابراهیم منشی زاده نوشتهاست ؛ «نیرالدوله درحین حرکت و عبور از کوچه و بازار عده کثیری از فراشها تقریباً به عده چهارصد نفر جلو و عقب خود انداخته و کسانی را که نشسته بودند، به زور بلند کرده و حکم به تعظیم کردن مینمودند، و حتی متولی باشی نیز از این حرکات معمول میداشت. چون چراغ برق یک چیز تازه درایران بود، اهل خراسان اغلب بهتماشای کارخانه میآمدند. به همین دلیل تقریباً با تمام اهل خراسان از وضیع و شریف آشناشدم»
از مجموع تقریرات حیدرخان چنین ملاحظه میشود که رابطه وی بهواسطه دارا بودن روحیه و اندیشههای انقلابی، با متولی باشی حسنه نبوده، بهطوریکه روزی در اول شب، کسی به عجله وارد کارخانه شد و گفت: متولی باشی برای تماشای کارخانه میآید، بهتر است چراغ جلو بفرستید، حیدرخان اعتنائی به او نکرد و دستور داد دروازه کارخانه را نیز بستند و متولی باشی پس از نیم ساعت انتظار، وارد کارخانه شد. مقصود حیدرخان از این تحقیرات، به صرافت انداختن و حالی کردن به مردم بود که تکلیف و وظیفه شخصیت بشریت را درک نمایند(تاریخ ارومیه-آرمین اسکندری).
سفاکیهای حاکم وقت خراسان نیز او را ناراحت میکرد. در بدو ورود، حیدرخان نیرالدوله یک نفر را بر دروازه شهر شقه نموده و هر شقه را در دو سوی دروازه شهر آویزان کرده بود. مردم این عمل حکمران را تحسین میکردند و آنرا نشانه توانمندی وی در اداره شهر می دانستند (رئیس نیا-۳۵). حیدرخان با توجه به اوضاع اجتماعی مشهد، گرانی نان و قحطی را بهانه تحریک مردم علیه حکمران قرارداده و خواست برای عزل وی قیام کنند، بنابراین هیجان غریبی در مردم ظاهر شده و یکباره عزل حاکم را خواستار شدند. در این قیام چندین خانه هم تاراج شد که یکی از آنها خانه نایب التولیه بود که بیست خم شراب از منزلش بیرون آوردند، دو خم از آن شراب را در دم بست دروازه صحن گذارده به عابرین میگفتند، این شرابها از خانه نقیبالسادات سرکشیک حرم بیرون آمدهاست که ظاهراً خود را تقدیس مینماید. اما این قیام به خاطر فهم کم مردم به نتیجه نرسید.۶ پس از این بلوا (۱۳۲۱ق) نیرالدوله از حکومت عزل و رکنالدوله منصوب گردید.
حیدرخان عمواوغلی مدت ۱۵ ماه در مشهد مشغول به کار انداختن کارخانه برق حرم و بالا خیابان بود. کارخانه برق در آن زمان با زغال سنگ کار میکرد و در کوچهای بهنام چراغ برق قرارداشت. در قاب چهارچوبهای که در ایوان طلای صحن کهنه نصب کرده بودند این شعر با خط درشت و نستعلیق و با نور برق روشن در شبها جلوه خاصی داشت.
شهی که شمع حریمش فروق مشعل و ماه چراغچی سزد او را مظفرالدین شاه
حیدرخان در مشهد به نشر افکار حزب سوسیال دموکرات پرداخت و حتی سعی و تلاش داشت که فرقه سیاسی تشکیل بدهد که موفق نشد. وبا آزادیخواهان آنجا مثل ملک الشعرای بهار ارتباط و همکاری داشت. ملک الشعرای بهار ضمن اشاره به آن، خود را جزء اعضای کمیته ایالتی نامیدهاست.
تهران
حیدرخان در رجب ۱۳۲۱ ه. ق از مشهد به تهران رفت و در کارخانه برق حاجی امینالضرب استخدام شد. چون در این کارخانه کار میکرد به «حیدرخان برقی» شناخته شد.
حیدرخان عمواوغلی با اوجگیری جنبش مشروطه در بسیاری از رویدادهای انقلابی مشروطیت دست داشت. ظاهراً اندیشه ترور امین السلطان، صدر اعظم محمد علی شاه، هم از ذهن او برخاسته و از سوی عباس آقای صراف، داوطلبانه به اجرا درآمدهاست. پس از به توپ بستن مجلس به باکو رفت و در آنجا عدهای داوطلب فدایی را برای مبارزه با محمدعلی شاه و یاری مجاهدین تبریز روانه نمود و خود نیز به تبریز آمد. در جریان نبردهای تبریز در کشتن شجاع نظام مرندی با بمب دست داشت.
حیدرخان پس از فتح تهران به فعالیت مخفی انقلابی خود ادامه داد. درسال ۱۳۲۸ به ماموریت مخفی میان ایل بختیاری رفت و در ربیعالاول ۱۳۲۹ به تهران بازگشت و در آنجا به صورت مخفی زندگی میکرد، تا اینکه محل زندگی او شناسایی شد. به دستور یپرمخان او را تبعید کردند. حیدرخان به روسیه و از آنجا به فرانسه و سوئیس رفت و به همکاران لنین پیوست. طی اولین کنگره خلقهای شرق در ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۸ ریاست کمیته مرکزی حزب کمونیست جدید را برعهده داشت۸.
گیلان
در تأسیس حزب کمونیست ایران نقش موثر داشت و در اولین کنگره خلقهای شرق در ۲۵ ذیحجه ۱۳۳۸ نمایندگی حزب کمونیست ایران را برعهده داشت.
با شروع جنبش جنگل با آنان تماس گرفت و در اردبیهشت ۱۳۰۰ ه. ش، پس از مذاکرات طولانی، امضای توافق بر سر همکاری جدید با میرزا کوچکخان را امکانپذیر ساخت. بر این اساس در دوره هفت ماهه پایانی نهضت جنگل به یاران میرزا کوچکخان پیوست. وی اندیشهٔ اتحاد با میرزا را داشت و پس از توافق با میرزا برای جنگلیها پول و اسلحه فراهم کرد.
پس از اختلافات و کشمکشهائی که در جنبش جنگل پیش آمد حیدر خان در یکی از روستاهای گیلان محاصره و کشته شد. در یکی از جلسات یاران میرزا خبردار شدند توطئهای علیه آنان در شرف تکوین است و بنابراین به ملاسرا حمله کردند. حیدرخان از آنجا فرار کرده به پسیخان رفت.۹ معینالرعایا، حیدرخان را به ایل آلیان فرستاد. افراد ایل وقتی از نابودی نهضت جنگل اطلاع حاصل نمودند، حیدرخان عمواوغلی رابه بهانههای مختلف خفه کردند و بدنش را در قریه «مسجد پیش» که محل سکونت ایل بود به خاک سپردند. ۱۰ ۱۱اما عدهای هم کشته شدن حیدرخان را توسط میرزا کوچک خان تایید کردهاند ۱۲ ۱۳و تاریخ کشته شدن وی را ۵ آبان ۱۳۰۰ مقارن با ۱۸ اکتبر ۱۹۲۱ ذکر نمودهاند.
قاتل حیدر خان
راجع به قاتل حیدر خان روايات متفاوت است. كتابى كه در ۱۳۷۵ توسط نوه معين الرعايا، شاهپور آليانى نوشته شده، صراحتاً قاتل را شخص معين الرعايا مى داند. نويسنده حتى كسانى را كه بر معين الرعايا در قتل حيدرخان خرده مى گيرند، مى تازد و مرگ را حق حيدرخان مى داند. ۱۴
آليانى در كتابش با ذكر سندى كه نشان مى دهد ميرزا اختيارات غورخانه را به معين الرعايا داده بود، اين اقدام جسورانه را به معين الرعايا نسبت مى دهد و حتى به آن افتخار مى كند و مى گويد: «كشتن فردى كمونيست كه در نهضت جنگل نفوذ كرده بود مايه افتخار است.» ۱۵
علی اصغر شميم در كتاب خود در بحث خود از پايان كار ميرزا مى نويسد: «احسان الله خان به باكو گريخت و خالو قربان از ميرزا جدا شد و حيدر عمو اوغلى به دست ميرزا به قتل رسيد.»۱۶
رحیم رضازاده ملک در كتاب خود به اختلافات ميرزا و حيدرخان که بر سر قدرت بوده اشاره کرده و می نویسد:
سروری و برتری حیدرخان عمو اوغلی، بیش از همه برای میرزا کوچک گران می آمد. زیرا طول مدت انقلاب (شش سال) و ریاست میرزا کوچک در این مدت نشان داده بود که وی قادر به یکسره کردن کار و به پیروزی رسانیدن نهایی انقلاب نیست. هرج و مرج ها و کشت و کشتار های متعدد و تلف شدن جان و مال مردم در این مجادله ها، عامه را از میرزا کوچک نا امید کرده بود و حال که حیدر خان عمواوغلی به جنگل آمده بود، با آگاهی ایکه به خصوصیات وی داشتند، همه چشم امید به وی دوخته بودند. میرزا کوچک این را می دید و از این بابت سخت دل آزرده بود
